جام جم آنلاين: در ميان قضات دادگاهها دو ديدگاه در مورد حضور رسانهها خصوصا در پروندههايي كه مسائل منافي عفت در آن مطرح است، وجود دارد. برخي معتقدند حضور خبرنگاران و رسانهها ميتواند آگاهي را دراينخصوص در ميان مردم بالا ببرد و برخي هم معتقدند اين موضوع امنيت رواني مردم را به مخاطره مياندازد.
![Click here to enlarge]()
من اما معتقدم اطلاعرساني در برخي از اين پروندهها خوب است و در برخي موارد هم خوب نيست. چند سال قبل در يكي از پروندههاي تجاوز به عنف و آدمربايي، حضور خبرنگاران كمك بزرگي به جامعه كرد. پروندهاي كه به آن اشاره ميكنم پرونده ربايش و تعرض به دختري جوان بود كه چند مرد عياش او را ربوده و مورد آزار قرار داده بودند.
ماجرا از اين قرار بود كه دختر جوان به عنوان مسافر، سوار بر ماشين شده بود. مرد راننده به بهانه اين كه با دوستش كاري دارد جلوي يك رستوران ماشين را متوقف ميكند و بعد هم دخترك را با همدستي دو فرد ديگر كه در ماشين بودند به داخل رستوران كشانده و مورد آزار قرار ميدهد.
دختر جوان بعد از رهايي از دام متجاوزان به خانه رفته و ماجرا را براي مادرش گفته بود. آنها به پليس مراجعه كرده و شكايت كرده بودند.
يكي از ماموران پليس هم به دختر جوان گفته بود كه با متجاوزان قرار بگذار تا ما آنها را دستگير كنيم. در نهايت ماجرا به اينجا كشيده شده بود كه دخترك يك بار ديگر توسط مردان متجاوز ربوده شده بود.
وقتي پرونده به من ارجاع شد و دختر جوان براي طرح شكايتش آمد ماجرا را اين طور تعريف كرد: وقتي وارد رستوران شدم چند مرد من را مورد آزار قرار دادند.
يكي از آنها به من گفت اگر شكايت نكني با تو ازدواج ميكنم و شماره تلفنش را به من داد. موضوع را به مادرم گفتم، او هم به من گفت بايد شكايت كنيم. بعد از شكايتمان پليس به ما گفت با آنها قرار بگذار. من هم با آن شمارهاي كه داشتم تماس گرفتم و قرار گذاشتم اما وقتي سر قرار حاضر شديم مردان متجاوز من را به داخل ماشين كشيدند و بردند.
پليس هم پياده بود و نتوانست كاري بكند. وقتي موضوع را متوجه شدم خيلي ناراحت شدم. چند خبرنگاري كه آنجا بودند خبر را منعكس كردند. يك روز بعد دومامور كه خود را از حفاظت ناجا معرفي ميكردند وارد شعبه من شدند. اطلاعاتي كه لازم داشتند را به آنها دادم و بعد از چند روز متوجه شدم ماموران حفاظت پليس متخلف را پيدا كرده و موضوع را مورد بررسي قرار دادند.
دختر جوان كه بشدت ناراحت بود با شنيدن اين خبر خوشحال شد و به من گفت: وقتي دوباره من را ربودند در ميانه راه در را باز كردم و خودم را به زمين انداختم.
ميدانستم ممكن است بميرم، اما آبرويم برايم مهمتر بود. وقتي پليس نتوانست كاري بكند خيلي نااميد شدم، اما با شنيدن خبر برخورد با مامور متخلف خيلي خوشحال شدم.
آن طور كه متوجه شدم پليس متخلف ماشين با خود نبرده بود و دست خالي به سراغ آدمربايان رفته بود. 24 ساعت بعد از اين كه موضوع مشخص شد ماموران پليس با سرعت و اقتدار آدمربايان را بازداشت كردند و تحويل دادگاه دادند. (جام جم - ضميمه تپش)

من اما معتقدم اطلاعرساني در برخي از اين پروندهها خوب است و در برخي موارد هم خوب نيست. چند سال قبل در يكي از پروندههاي تجاوز به عنف و آدمربايي، حضور خبرنگاران كمك بزرگي به جامعه كرد. پروندهاي كه به آن اشاره ميكنم پرونده ربايش و تعرض به دختري جوان بود كه چند مرد عياش او را ربوده و مورد آزار قرار داده بودند.
ماجرا از اين قرار بود كه دختر جوان به عنوان مسافر، سوار بر ماشين شده بود. مرد راننده به بهانه اين كه با دوستش كاري دارد جلوي يك رستوران ماشين را متوقف ميكند و بعد هم دخترك را با همدستي دو فرد ديگر كه در ماشين بودند به داخل رستوران كشانده و مورد آزار قرار ميدهد.
دختر جوان بعد از رهايي از دام متجاوزان به خانه رفته و ماجرا را براي مادرش گفته بود. آنها به پليس مراجعه كرده و شكايت كرده بودند.
يكي از ماموران پليس هم به دختر جوان گفته بود كه با متجاوزان قرار بگذار تا ما آنها را دستگير كنيم. در نهايت ماجرا به اينجا كشيده شده بود كه دخترك يك بار ديگر توسط مردان متجاوز ربوده شده بود.
وقتي پرونده به من ارجاع شد و دختر جوان براي طرح شكايتش آمد ماجرا را اين طور تعريف كرد: وقتي وارد رستوران شدم چند مرد من را مورد آزار قرار دادند.
يكي از آنها به من گفت اگر شكايت نكني با تو ازدواج ميكنم و شماره تلفنش را به من داد. موضوع را به مادرم گفتم، او هم به من گفت بايد شكايت كنيم. بعد از شكايتمان پليس به ما گفت با آنها قرار بگذار. من هم با آن شمارهاي كه داشتم تماس گرفتم و قرار گذاشتم اما وقتي سر قرار حاضر شديم مردان متجاوز من را به داخل ماشين كشيدند و بردند.
پليس هم پياده بود و نتوانست كاري بكند. وقتي موضوع را متوجه شدم خيلي ناراحت شدم. چند خبرنگاري كه آنجا بودند خبر را منعكس كردند. يك روز بعد دومامور كه خود را از حفاظت ناجا معرفي ميكردند وارد شعبه من شدند. اطلاعاتي كه لازم داشتند را به آنها دادم و بعد از چند روز متوجه شدم ماموران حفاظت پليس متخلف را پيدا كرده و موضوع را مورد بررسي قرار دادند.
دختر جوان كه بشدت ناراحت بود با شنيدن اين خبر خوشحال شد و به من گفت: وقتي دوباره من را ربودند در ميانه راه در را باز كردم و خودم را به زمين انداختم.
ميدانستم ممكن است بميرم، اما آبرويم برايم مهمتر بود. وقتي پليس نتوانست كاري بكند خيلي نااميد شدم، اما با شنيدن خبر برخورد با مامور متخلف خيلي خوشحال شدم.
آن طور كه متوجه شدم پليس متخلف ماشين با خود نبرده بود و دست خالي به سراغ آدمربايان رفته بود. 24 ساعت بعد از اين كه موضوع مشخص شد ماموران پليس با سرعت و اقتدار آدمربايان را بازداشت كردند و تحويل دادگاه دادند. (جام جم - ضميمه تپش)